English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6277 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hunger for data U میل شدید به داده ها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hunger U گرسنگی دادن گرسنه شدن
many d. of hunger U بسیاری از گرسنگی می میرند
hunger [for something] U هوس [چیزی را] کردن
hunger U گرسنگی
hunger U اشتیاق
hunger U اشتیاق داشتن
hunger for U اشتیاق به چیزی
hunger for U ارزوی چیزی
hunger U قحطی گرسنه کردن
hunger-striker U اعتصاب غذا کننده [زن ] [مرد]
a pang of hunger U احساس ناگهانی گرسنگی
hunger strike U اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
hunger strikes U اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
Hunger is the best sauce. <proverb> U گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است. [ضرب المثل ]
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
hunger cloth U پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
sensation of hunger U احساس گرسنگی
land hunger U از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
under the stimulus of hunger U بر اثرگرسنگی
under the stimulus of hunger U از فشار گرسنگی
hunger pain U درد گرسنگی [پزشکی]
hunger pangs U دردهای گرسنگی
patience of hunger U تاب گرسنگی
hunger drive U سائق گرسنگی
ravenous hunger U گرسنگی زیاد
ravenous hunger U حرص
hunger striker U کسیکهدراعتصابغذاباشد
He fainted from hunger. U از گرسنگی غش کردوافتاد
to go on a hunger strike U اعتصاب غذا کردن
patience of hunger U طاقت گرسنگی
to suffer from hunger U گرسنه ماندن
hunger strike U اعتصاب غذا
iam not patient of hunger U من نمیتوانم تاب گرسنگی رابیاورم
I feel faint with hunger. U از گرسنگی احساس ضعف می کنم.
We suffered hunger for a few days . U چند روز گرسنگی کشیدیم
Hunger begets crime. U گرسنگی سبب جرم و جنایت میشود.
ghrelin [hunger hormone] U گرلین [هورمون اشتها آور] [بیوشیمی]
to die of hunger [thirst] U از گرسنگی [تشنگی] مردن
The soldiers died from illness and hunger. U سربازان از گرسنگی و بیماری مردند.
They must hunger in frost, that will not work in heat. <proverb> U آنهایی که در تابستان کار نمى کنند بایستى در زمستان گرسنه بمانند.
He warned he would go on a termless hunger strike. U او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
data U داده ها
data U داده
data U سوابق دانسته ها
data value U مقدار داده
t data U دادههای ازمون
data name U نام داده
data U اطلاعات
data U ارقام
data U سوابق عناصر داده ها
known data U عناصر تیرمعلوم
data U مختصات
data U دادههای اماری
data U مفروضات
known data U عناصر معلوم
hunger for power [craving for power] U میل شدید به قدرت
data sheet U ورق داده ها صفحه داده ها
data structure U ساختمان داده ها
data structures U ساختارهای داده
data scope U یک دستگاه مخصوص نمایش که کانال ارتباطات داده راکنترل نموده و محتوای اطلاعات منتقل شده روی ان را نمایش میدهد
data retrieval U بازیابی داده ها
data register U ثبات داده ها
data redundancy U زائد بودن داده ها
data table U جدول داده ها
data tablet U یک وسیله ورودی دستی برای صفحه نمایش گرافیکی صفحه داده دهی
data termianl U پایانه دادهای
data redundancy U حشو داده ها
data reduction U تقلیل داده ها کاهش داده ها
data structure U ساختار داده ها
data source U منبع داده
data sheet U برگ داده ها
data sharing U اشتراک داده
data set name U نام مجموعه داده ها
data set U ترتیب داده
data set U مجموعه داده ها
data set U دادگان
data security U امنیت داده ها
data section U بخش داده ها
data statement U حکم دادهای
data stream U سیر داده
data stream U مسیل یا نهر داده
data strike U چاهک داده ها
data structure U ساخت داده ها
data reduction U تقلیل داده ها
data reduction U داده کاهی
data organization U سازمان داده ها
data origination U اساس داده
data origination U سرچشمه داده ها
data origination U سر منشاء داده ها
data packet U منبع ارسال سری داده در یک بسته
data packet U نرم افزاری که حاوی یک رشته بررسی خطا میباشد
data plotter U رسام داده ها
data modification U اصلاح داده ها
data modem U modem
data mask U نقاب داده ها
data medium U داده رسان
data medium U رسانه داده ها
data mile U میل دریایی
data mile U میل
data model U مدل داده
data plotter U رسم کننده داده ها
data point U نقطه داده
data pulse U ضربان داده
data rate U نرخ
data rate U میزان داده
data record U رکورد داده ها
data recorder U داده نگار
data recorder U ضباط داده ها
data recording U داده نگاری
data recording U ضبط داده ها
data protection U حفافت داده ها
data preparation U داده امایی
data preparation U امایش داده ها
data preparation U امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
data privacy U محرمانه بودن داده ها
master data U شاه دادهها
data processor U داده پرداز
data processor U پردازنده داده ها
data manipulation U دستکاری داده ها
data terminal U ترمینال داده
data panel U دکمهاطلاعات
raw data U ارقام خام
raw data U دادههای اولیه
raw data U دادههای خام
quantitative data U دادههای کمی
qualitative data U دادههای کیفی
output data U داده خروجی
original data U داده اصلی
ordnance data U اطلاعات مربوط به جنگ افزارو مهمات
ordinal data U داده ترتیبی یا وصفی
objective data U دادههای واقعی
objective data U دادههای عینی
numeric data U دادههای عددی
numeric data U داده عددی
raw data U داده خام
received data U داده دریافت شده
data hold U ذخیرهاطلاعات
transmitted data U دادههای ارسال شده
transmitted data U دادههای مخابره شده
transaction data U دادههای تراکنشی
tidal data U دادههای کشندی
test data U دادههای ازمایشی
test data U دادههای ازماینده
technical data U عوامل فنی
technical data U اطلاعات فنی
symbolic data U داده سمبلیک
source data U دادههای منبع
serial data U داده سری
sample data U داده نمونه
restricted data U اطلاعات طبقه بندی شده
replot data U عناصر دوباره بردن هدفها
nominal data U داده اسمی
meteorological data U اطلاعات هواسنجی
experimental data U دادههای تجربی
discrete data U داده گسسته
digutal data U داده رقمی
digital data U داده دیجیتالی
digital data U داده رقمی
data word U کلمه داده
data verification U بازبینی داده
data validation U معتبرسازی داده
data unit U واحدداده ها
data unit U واحد داده
data type U نوع داده ها
data transmission U مخابره داده
data transmission U ارسال داده
data transmission U مخابره داده ها
data transfer U انتقال داده ها
data transducer U مبدل داده ها
experimental data U دادههای ازمایشی
financial data U اطلاعات مربوط به امور مالی
meteorological data U عناصر هواسنجی
mechanized data U دادههای ماشینی
master data U دادههای اصلی
master data U شاه داده
mass data U دادههای انبوه
marginal data U اطلاعات حاشیهای نقشه
logistical data U اطلاعات لجستیکی
live data U داده موثر
intelligence data U عناصر اطلاعات
input data U داده ورودی
input data U دادههای اولیه
input data U معطیات ورودی
input data U معلومات یا دادههای ورودی
firing data U عناصر مربوط به تیراندازی
firing data U عناصر تیر
financial data U اطلاعات مالی
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
data compression U متراکم سازی داده ها فشردگی داده ها
data definition U تعریف داده
data break U تاریخ تعویض کلید رمز
chart data U عناصرنقشهای
chart data U عناصر تیر نقشهای
data deletion U حذف داده ها
data descriptor U توصیف گر داده ها
data dictionary U لغت نامه داده
data dictionary U فرهنگ داده ها
data conversion U تبدیل داده ها
data concentration U تمرکز داده
data control U کنترل داده ها
Recent search history Forum search
1Secure data aggregation in wireless sensor networks
1• What is Data Preparation. That is the diffrents between the Dimensional modeling and third-normal-form (3NF) modeling? Answer 6 - The data presentation area is where data is organized, stored, and m
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com